عاشق
رفتی ، بی آنکه خداحافظی کنی دیگر به قاب پنجره دقت نمی کنی ! شرمنده ی جوانی ام ! از زندگانی ام روشن بود که آتش به خرمن چه می کند ! عاشقی من با تو،نه دیگه تکرار نمیشه دنیا رم اگه بدی ، دلم ازت صاف نمیشه تو برو ازین به بعد، خداست که یاورم میشه نه دیگه "دوست دارم"، محاله باورم بشه حیف قلبم که یه روز دادمش به تو امانت چشمای بارونی من کرده بود به چشم تو عادت به خدا جهنمم جایی واسه تو نداره حیف آتیش که بخواد روی سر تو بباره اصل مطلب اینه که،برو پی کارخودت هرچی درد و غم و غصه ست، همگی مال خودت مال خودت حالا حقته بری یه گوشه و زار بزنی از غم نبودنم، هی داد و فریاد بزنی
نظرات شما عزیزان:
از زندگانی ام ، گله دارد جوانی ام
گفتی که : سوز عشق تو با من چه می کند ؟
De$ign:khanoomi |